کد مطلب:129356 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:211

وحشت حکومت اموی از خبر خروج امام
ابن قیتبه دینوری نقل می كند كه عمروبن سعید بن عاص، والی مكّه، هنگام شنیدن خبرخروج امام حسین (ع) از مكّه مكرّمه گفت: بر همه شترهای میان زمین و آسمان سوارشوید و او را بجویید!» مردم از این سخن وی اظهار شگفتی می كردند و در جست وجوی حضرت برآمدند، ولی او را نیافتند! [1] .

ولی این خبر از جهتی مورد تردید است، زیرا به لحاظ تاریخی ثابت شده است كه هرچند امام (ع) سحرگاهان و یا اوایل بامداد از مكّه بیرون رفت، ولی حركت وی پنهانی نبود. چرا كه در شب هشتم ذی حجّه خطبه مشهورش را ایراد كرد و طی آن فرمود: هركس در راه ما آهنگ جان فشانی دارد و آرزومند دیدار پروردگار خویش است، با ما بكوچد و من به خواست خداوند بامدادان رهسپار خواهم گشت. [2] .

بنابراین خبر هنگام خروج امام (ع) پیش تر، یعنی در همان شبی كه در اواخر شب یا اوایل صبح آن خارج شد، در مكّه پخش ‍شده بد. طبیعی بود كه حكومت اموی در مكّه نیز هنگام حركت را دست كم از راه جاسوس ها و خبرچین هایش، همانند دیگر مردم بداند.


از سوی دیگر كاروان حسینی كه در اوایل خروج به نسبت بزرگ بود- در یك فاصله كوتاه زمانی آن قدر نمی توانست از مكّه دور شده باشد كه آن را بجویند و پیدا نشود. از نظر تاریخی هم مشهور است كه فرستادگان و مردان شُرطه عمروبن سعید، در اوایل راه عراق، به كاروان حسینی رسیدند.

اما آنچه مهم است این كه خبر خروج امام (ع) موجب ترس و وحشت حكومت اموی گشت، به طوری كه والی وقت مكّه، در صدد برآمد تا از هر وسیله موجود میان آسمان و زمین برای جلوگیری از بیرون رفتن آن حضرت از مكّه استفاده كند!

خروج امام (ع) از مكّه برای حكومت اموی بسیار گران بود، زیرا به مفهوم شكسته شدن حلقه محاصره ای بود كه حكومت اموی، نخست در مدینه بر گرد انقلاب حسینی كشیده بود ولی شكست خورد و در مكّه نیز همین كوشش را انجام داد تا شاید آن را در نطفه خفه كند. به این گونه كه رهبری انقلاب را یا دستگیر كند یا غافلگیرانه بكشد، یا بوسیله خوراندن سمّ در شرایطی پیچیده و ساختگی، كه حكومت اموی نیز متهم نشود، از میان بردارد و آنگاه با هزار ادّعا بر این جنایت خود سرپوش ‍نهد و خود در مقام خونخواهی او برآید. در نتیجه مردم را گمراه سازد و در میان مردم به عنوان خونخواه امام آشكار گردد؛ و سرانجام مصیبت اسلام همچنان كه هست باقی بماند، بلكه گرفتاری بیشتر و شدیدتر گردد.

بنابراین خروج امام (ع) از مكّه مكرّمه در آن زمان تعیین شده، همان طوری كه فرصت رها شدن از دست امام را به راه و روشی كه خود حكومت می خواست و می توانست كه بدان وسیله است را به وسیله تبلیغات گمراه سازد، از دستش ربوده همین طور، فرصت محاصره و زیر فشار گذاشتن انقلاب را نیز از آنان گرفت. زیرا خروج امام از مدینه همین طور از مكّه در اصل برای رهانیدن انقلاب مقدّس از حلقه محاصره سانسور امویان بود. علاوه بر آن امام (ع) از آن بیم داشت كه با كشته شدن ایشان، حرمت حرمین شریفین شكسته شود.» [3] .


بنابراین بنی امیّه حق داشتند كه از خروج امام (ع) بیمناك باشند. زیرا این خروج آنان را از ترسیم روش رویارویی با آن حضرت و انتخاب شرایط زمانی، مكانی و تبلیغاتی این رویارویی، محروم ساخت؛ آن هم در هنگامی كه امام (ع) اصرار داشت تا قتل وی كه تابعیت نمی كرد از آن ناگزیر بود در شرایط و زمانی و مكانی ای كه او خود انتخاب می كرد انجام شود. و بدین وسیله دشمن نتواند بر قتل او سرپوش نهد، یا از واقعه شهادتش به نفع خود استفاده كند و اهداف مورد نظر از این قتل را از بین ببرد. چرا كه امام (ع) قصد داشت از این راه، وجدان امت را تكان دهد تا در راه درستی كه حضرت می خواست به حركت درآید.» [4] .


[1] الامامة و السياسة، ج 2، ص 3؛ عقيه الفريد، ج 4، ص 377.

[2] مشيرالاحزان، ص 41؛ اللهوف، ص 25.

[3] بخش نخست همين پژوهش.

[4] بخش نخست همين پژوهش، ص 376.